متن سخنرانی دکتر غلامرضا ذاکر صالحی،دانشیارموسسه پژوهش وبرنامه ریزی آموزش عالی درکنفرانس نقش آموزش درصلح وتوسعه پایدار
برگزارکنندگان: کمیسیون ملی یونسکو ومرکزتحقیقات سیاست علمی کشوروانجمن ترویج علم ایران
تهران،دانشگاه صنعتی شریف،۱۹آبان۱۳۹۳
به نام خدا و عرض سلام و ادب خدمت شما سروران گرامی و تشکر از برگزارکنندگان همایش.
عنوان مقاله من «نقش آموزش عالی در توسعه مبتنی بر پایداری» است . من به عمد از لفظ توسعه پایدار استفاده نکردم به دلیل اینکه حداقل در غرب این مفهوم جای خودش را به مفهوم دیگری به نام «پایداری» داده است و بعد از آن مفهوم «پسا پایداری». چند وقت پیش عبارت“ESD” را در گوگل جست و جو میکردم یعنی «آموزش برای توسعه پایدار» ۳۰۶ میلیون رکورد آورد. بعد فکر کردم حتماً این بحث قدیمی شده، حالا «پسا پایداری» را جست و جو کنم. Post sustainability را نوشتم، ۱۹۵ میلیون رکورد داد. این موضوع نشان میدهد بحثهای پایداری و توسعه پایدار و ….. بحث پویا و زندهای در دنیا است. اکنون در آموزش عالی ایران ما هنوز با تأخر نسلی صحبت از توسعه پایدار میکنیم. توسعه پایدار همان است که توسعه مخرب صنعتی را داشته باشید و مسائل زیست محیطی را هم مقداری مراعات وملاحظه کنید. در کنفرانسی که در سال ۲۰۱۲ در ریو برگزار شد معروف به کنفرانس ریو +۲۰ که دفتر محیط زیست سازمان ملل برگزار کرد. آنجا این بحث شکل گرفت که اصلاً در ریو ۱۹۹۲ یعنی ۲۰ سال پیش چه کاری کردیم. ۱۸۷ رهبر و رئیس دولت جمع شدند و بیانیهای الزامآور را امضا کردند. نتیجه گرفتندکه بعد از ۲۰ سال اینها برای توسعه پایدار هیچ کاری نکردند. در ریو +۲۰ در شهر ریودوژانیرو، ۴۵ هزار نفر داخل اجلاس شرکت کردند. بعد از چند روز بحث و گفتوگو اینها نتوانستند به بیانیه الزامآوری برسند. کنفرانس۵ روز دیگرتمدید شد. در نهایت بیانیه غیر الزامآوری را دادند. نمایندگان ۷۰ کشور فقیر اعلام کردند که کشورهای بزرگ صنعتی که ۱۵۰ سال است منابع را نابود میکنند اینها باید بدهی تاریخی خودشان را به ما بدهند. در بیرون از کنفرانس، صدها هزار نفر در اطراف شهر ریو چادر زده بودند. فستیوال و جشنواره و فروش نشریات و غذاهای طبیعی و هم اندیشی برگزار کردند. نمایندگان نهادهای غیردولتی می گفتند اینها که در اجلاس نشستهاند فقط شعار میدهند، فکری برای زیست کره بکنید. اینهایی که بیرون اجلاس بودند و آنهایی که در داخل اجلاس بودند، مثلثی راتشکیل می دادند که ضلع مهمشان دانشگاهیان بودند. ضلع دیگر ژورنالیستها و ضلع سوم سازمانهای غیردولتی (NGO) بودند. این مثلثهستند که الان به دولتها فشار میآورند که برنامههای مخرب را متوقف کنید .الان دانشگاهها نقش رهبری فکری این جریان را پیدا کردند به همین دلیل سخنرانی خودم را تحت عنوان آموزش عالی در توسعه مبتنی بر پایداری انتخاب کردم .حال ۵ پارادایم توسعه را مرور میکنیم و نقش آموزش عالی را در هر پارادایم بیان میکنم.
قبلاً میگفتند سواد زیست محیطی. بحث هوش سبز و اقتصاد سبز و تجارت سبز و دانشگاه سبز، الان میگویند دانشگاه (university) نگوئید، بگوئید sustaintity. دانشگاه خودش کانون پایداری است. اینها مقدمهای برای شروع بحث بود. سازمان ملل برای آموزش توسعه پایدار دههای را اعلام کرده که در سال پایانی آن هستیم و باید کارهایی که انجام دادیم را ارزیابی کنیم و کارهای انجام نداده را مرور کنیم.
اولین سرمشق،پارادایم رشد است. بحثهای توسعه از بحثهای رشد شروع شد. در پاردایم رشد، آموزش نقش ابزاری دارد چون رشد کمی است و بیشتر به دنبال افزایش درآمد است، بنابراین اینجا خیلی به آموزش نپرداختند، البته در مورد محیط زیست هم چیزی نگفتند و فقط گفتهاند که آموزش ابزاری برای ارتقای درآمد است و روی تربیت نیروی کار بویژه برای بازار کار تأکید کردهاند. پارادایم بعدی پارادایم توسعه است که کیفی محسوب میشود و نگاه بهتری نسبت به آموزش دارد و در دهه ۱۹۷۰ بحث Human Capital یعنی «سرمایه انسانی»، مهارت و دانش مطرح است . اینجا آموزش هم ارزش ابزاری دارد و هم ارزش ذاتی. این دو موضوع را اینها مطرح میکنند . آموزش عالی هم هسته پیشتاز و مولد سرمایه انسانی در پارادایم توسعه است.
سرمشق سوم، پارادایم توسعه پایداراست. یعنی جوامع، روابط سیستمهای انسانی و اکوسیستمها باید طوری مدیریت و تنظیم شود که فشار هم روی انسان و هم روی اکوسیستمهای بیرونی کم شود. علم هم در بحث توسعه پایدار مهم است. کلید توسعه پایدار «دانش» است. اگر قرار است در توسعه پایدار، اکوسیستمهای آسیبپذیر را به طور مرتب کنترل کنیم، دانش وسیعی میخواهد و اگر تعامل اکوسیستمها را بخواهیم بشناسیم، دانش فلسفی عمیقی میخواهیم تا بتوانیم هم خود تعامل وهم پیچیدگی تعامل را استخراج کنیم.
یونسکو در بحث توسعه پایدار، ایدههای خوبی اضافه کرد در سایت انگلیسیاش گزارشهای خوبی در این زمینه است که من فشردهای از یکی از گزارشها را به این صورت تهیه کردم:
– باید ارزشهای توسعه پایدار را وارد آموزش کنیم؛
– شرایط بومی، فرهنگی و محلی را در آموزش دخالت دهیم؛
– به پیامدهای بینالمللی تحقق نیازهای بومی توجه کنیم؛
– کار کردن روی شایستگیهای مدنی و یادگیریهای مادام العمر؛
– آموزش را به صورت چتر وسیع رسمی، غیررسمی، ضمنی ببینیم؛
– موضوعات را جهانی ببینیم ولی به اولویتهای منطقهای توجه کنیم؛
– میان رشتهایها را گسترش دهیم؛
– از روشهای متنوعتر تدریس استفاده کنیم؛
– یادگیریها را مشارکتیتر کنیم؛
– به بافت و زمینه اجتماعی و فرهنگی کشورها توجه کنیم.
در سرمشق توسعه پایدار هم علاوه بر یونسکو، دانشگاهها هم در سال ۱۹۹۰بیانیهای داشتند به نام «بیانیه تالورس»، حدود ۴۳۰ دانشگاه این بیانیه را امضا کردند. دو سال بعد انجمن «ULSF» را تأسیس کردند، شما میتوانید عضو شوید و درخواست کنید تا دانشگاه شما را از نظر مؤلفههای توسعه پایدار ارزیابی کنند. گزارشهای شش ماهه منتشر میکنند، سمینار برگزار میکنند، مشاوره و آموزش میدهند.
دانشگاه هاروارد شش اصل توسعه پایدار را تعریف کرده است. برخی ازکشورهای اروپایی هم اتحادیهای درست کردهاند به نام اتحادیه دانشگاههای اروپایی برای توسعه. آنها هم در زمینه آموزش و پژوهش، کارهایی انجام میدهند.
سرمشق جدیدتر «پارادایم پایداری» است. اینجا دیگر از توسعه صحبت نمیکنیم و به دنبال «رفاه پایدار» “sustainable welfare” هستیم. رفاهی که طولانیمدت باشد و پایداری را در بخشهای اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی و اقتصادی بتواند با همدیگر تلفیق کند. این جریان جدید را گاهی به عنوان “post-2015” هم نام میبرند و بیشتر ارکان سازمان ملل و برخی از دانشگاهها رهبری آن را به دست گرفتهاند و دنبال هماهنگ کردن هر چهار بعدی هستند که قبلاً ذکر شد، برای اینکه بتوانند از توسعه ناهمگن، نگاه یکپارچه و سیستمی بسازند و بحث رفاه پایدار را جایگزین توسعه کنند به علت اینکه توسعه با تخریب بنیانهای فرهنگی – اجتماعی به نوعی گره خورده است.
سازمان بین المللی کار هم برنامههایی را اعلام کرده و به خصوص یونسکو، مستندات بسیار خوبی تولید کرده که در یکی از آنها تحت عنوان «دستور کار توسعه پایدار بعد از سال ۲۰۱۵،» سه رکن دارد. یکی رویکرد حساس به فرهنگ؛ در فرهنگ توسعه نمیتوانیم روی فرهنگ خط بکشیم . توجه به ابتکارات توسعه واینکه توسعه فقط توسعه صنعتی نیست ازدیگرمباحث این رویکرد است.پکیج بعدی حقوق بشر، برابری، پایداری و صلح است. در این گزارش ذکر میکند که فرهنگ، ستون اصلی توسعه پایدار است و ما باید دنبال توسعه اجتماعی فراگیر باشیم و توانایی مردم برای داشتن یک زندگی خوب را ارتقاء بدهیم و آزادی انتخاب در زندگی آنها را تضمین کنیم تا اینکه بتوانیم به بردباری، درک متقابل، احترام به تفاوتها، پذیرش اقلیتها و… برسیم.
در ادامه گزارش یونسکوذکر شده است که به جای تولید ناخالص ملی مثل برخی از کشورها بهتر است بگوئیم «خوشبختی ناخالص ملی». این موضوع را موسسه لگاتون هم در شاخصهایش آورده است و ایتالیا هم پیشنهادی با عنوان «شاخص رفاه عادلانه و پایدار،مطرح کرده است.باید به سمت شاخص سازیهای جدید برویم برای اینکه بتوانیم «پایداری» را مونیتورینگ (کنترل وپایش) کنیم. از درون سرمشق پایداری، ۲ مفهوم به دست آمد؛ ۱- علوم پایدار؛ ۲- نوآوری مسئولانه.
در علوم پایدار میخواهیم دانش تجربی جدید را با دانش بومی تلفیق کنیم و از طرفی علوم طبیعی و علوم اجتماعی را ادغام و از سویی دیگر چینش جدیدی از مفاهیم اجتماعی و طبیعی را در کنار هم سامان دهیم. در علوم پایدار، عقلانیت در انتخاب وسیله جای خودش را به عقلانیت در انتخاب هدف میدهد و از طرفی جدایی بین واقعیت؛ ارزش، تفکر و احساس جای خودش را به یکپارچگی اینها میدهد. از درون این موضوع نظریه اجتماعی سبز به دست آمد که نه فقط مخالف رشد بلکه مخالف توسعه هم است و این الگوی فعلی را نقد میکند و میگوید برخورد ما با طبیعت، برخورد فنی و اقتصادی نیست بلکه مسئلهای اخلاقی است و باید در ساختارهای اجتماعی و سیاسی تجدیدنظر کنیم، جهانی بیاندیشیم، بومی عمل کنیم، آتیت داشته باشیم (Futurity) یعنی نگرانی برای نسلهای آینده و کارهای مان مبتنی بر علوم به معنای وسیع کلمه باشد .مفهوم علمیت به این معنا است و توجه به رهیافت میانرشتهای و چند رشتهای (ارتقای میان رشتهایها) .
مفهوم دوم؛ نوآوری مسئولانه است. بنیاد ملی علوم آمریکا هزینه این پروژه را تأمین کرده است. ۷ تا ۸ دانشگاه همکار دارد و میخواهد بحث اصول اخلاقی و مسئولیت پذیری و ارزشهای اجتماعی را در نوآوری دخالت دهد و دست ما را ببندد که هر نوآوری را که خواستیم به تولید انبوه برسانیم بعداجتماعی آن رادرنظربگیریم.
آخرین سرمشق؛ سرمشق پساپایداری است که این سرمشق از ریو+۲۰ به دست آمد. به این معنا که تلاشهای گذشته نتیجه نداده است. سه مفهوم کلیدی؛ ۱- Generation 2- Regeneration و ۳-Upcycle. Generation به معنای تولیدکنندگی، Regeneration احیاکنندگی، در حقیقت طبیعت خودش خودش را احیا میکند ما هم باید همین کار را کنیم یعنی از طبیعت الهام بگیریم و چیزی را به طبیعت اضافه کنیم. نه تنها تخریب نکنیم، نه تنها کم نکنیم بلکه به جای بازیافت یا recycle برسیم، upcycle کنیم یعنی در حقیقت بهره برداری از منافع به حدی باشد که فراتجدید کنیم. علاوه بر اینکه ماده اولیه را احیا کنیم، ارزش افزودهای هم ایجاد کنیم یعنی کیفیت بالاتر به آن بدهیم، که میشود Upcycle، این موضوعات سرمشق جدید پساپایداری است که بعد از ریو+۲۰ از دو سال پیش رایج شده و ادبیات خوبی هم پیدا کرده است.
در ایران، هنوز سرمشق سوم یعنی «توسعه پایدار» را بحث میکنیم. به این معنا که همین کارها را انجام بدهیم و ملاحظه زیست محیطی هم داشته باشیم .
ادرایران کوششهای متفرقه ایدرقلمرو پارادایم سوم داشته ایم.در سال ۷۲ کمیته ملی توسعه پایدار تأسیس کردیم. درچند وزارتخانه هم دفتر دارد، دفتری کاملاً حاشیهای. تفاهم نامهای هم وزارتخانه علوم با سازمان محیط زیست در سال ۱۳۸۰ منعقد کرد که کارهای مربوط به برنامهریزی درسی را انجام دهد که این کار انجام نشد. ولی در برنامه چهارم توسعه توجه خوبی به محیط زیست شد. ۱۵۳ جمله درباره محیط زیست در برنامه پنجم هم تکرار شده. پژوهشهای خوبی هم دانشگاهها انجام دادهاند ولی در عرصه عمل به عنوان اینکه ما توانسته باشیم پایداری را در برنامههای درسی تلفیق کنیم به جز در برخی رشتهها مثل عمران یکی دو واحد محیط زیست می خوانند، موفق نبودیم. چند دانشگاه، کمیته دانشگاه سبز دارند مثل دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه زنجان و دانشگاه فردوسی مشهد. گروههای پژوهشی داریم و طرحهای آمایش سرزمین هم سعی کرده به قابلیتهای زیست محیطی هر استان توجه کند.
بهترین کار، بخشنامهای بود که سال گذشته وزارت علوم به دانشگاهها ابلاغ کرد که تلاشهای خودتان در حوزه توسعه پایدار را هر شش ماه یک بار گزارش کنید و پکیجهای تشویقی گذاشتند تا دانشگاههایی که پیشرو هستند به آنها ارائه کند. دانشگاه زنجان، سال گذشته رتبه پنجم را در سطح جهان میان دانشگاههای سبز از طریق موسسه گرین متریک گرفت. این نشان میدهد که اگر مستندسازی، تلاش و گزارش کنیم میتوانیم کارهایی انجام دهیم ولی آموزش عالی باید بتواند تمام این کارهای متفرقه را تلفیق کند و نقش رهبری را بر عهده بگیرد.
پیشنهاد من این است که آموزش عالی تلاش کند تا این نقش رهبری فکری و تلفیق کنندگی این تلاشهای پراکنده را بر عهده بگیرد، از مزیت عقب ماندگیمان استفاده کنیم به قول وبلن در کتاب طبقه مرفه ازمزیت عقب ماندگی مان استفاده کنیم وبا این تأخر نسلی که داریم راههای اشتباه دیگران را نرویم، با سرعت بیشتر و با اشتباه کمتر بتوانیم فرایند توسعه فناوری و توسعه اقتصادی را شکل دهیم، شبکهسازی کنیم و این تلاشها و کوششهای متفرق را در ایران به شبکه تبدیل کنیم.
نسل جدیدی از رهبران را در دانشگاه تربیت کنیم که مفاهیم پایداری را میشناسند، سواد پایداری دارند و به مقوله پایداری متعهد هستند. در مأموریتهای دانشگاه بحث پایداری را بیاوریم. در مجامع جهانی مثل «انجمن مدیران دانشگاه برای توسعه پایدار» عضو شویم و ارتباط داشته باشیم. در دانشگاهها اتاقهای پایش و رصد ایجاد کنیم. پایداری هم شاخصی در رتبه بندی دانشگاهها بشودو عملکرد دانشگاهها را دراین مورد همیشه منتشر کنیم.
ما در سطح روابط بینالملل سیاستی به نام shameplicy داریم یعنی «سیاست شرمندهسازی». وقتی عملکردت را در سطح دنیا منتشر میکنید که هیچ کاری انجام ندادهاید شرمنده میشوید در سطح بین الملل . میگویند این بالاترین ضمانت اجراست برای اینکه این عملکردها توسط افکار عمومی مقایسه میشود. اگر دانشگاهها عملکردهای خودشان را بر مبنای شفافیت و پاسخگویی منتشر کنند، به علاوه آن رویکرد «سیاست شرمندهسازی» خودانتشاروشفافیت ،الزامی میشود که رقابت وانگیزه ایجادشود وبتوانیم مفهوم پایداری را در ایران در آموزش عالی ارتقا دهیم.
دیدگاهتان را بنویسید