جنبههای اقتصادی مهاجرت نخبگان
غلامرضا ذاکرصالحی*
این جستار دردنیای اقتصاد- به تاریخ سوم دی ماه ۱۳۹۱ منتشر شده است
غلامرضا ذاکرصالحی*
۱
هنگامی که آشفتگی فلسفی و رمانتیسم سیاسی ما به پایان برسد، فرآیند توسعه آغاز میشود. در آن زمان نخبگی فکری به عنوان نیروی پیشران کلیدی (driver) توسعه اهمیت پیدا میکند. اقتصاد دانش بنیان، باسواد شدن آحاد جامعه و فعالان اقتصادی نیست، بلکه دانشی شدن چارچوبها و مسیر حرکت اقتصاد و زیر ساختهای نرمافزاری آن است. در اقتصاد دانش بنیان چرخهای تولید توسط کسانی به حرکت در میآید که دارای فکر، ایده و برنامه هستند.
نخبه علمی هر چهار وجه سرمایه را ارتقا میدهد. با آموزش و مهارت سطح بالای خود سرمایه انسانی را با توسعه توان بهرهبرداری از کالاهای فرهنگی، سرمایه فرهنگی را و با افزایش سطح اعتماد و مشارکت بین افراد و نهادها سرمایه اجتماعی را و با توسعه توان بهرهوری و کارآفرینی، سرمایه مادی را ارتقا میبخشد. به این معنا نخبگان فکری در کنار نخبگان ابزاری، زیرساختهای توسعه را فراهم میآورند. وجود آنها محیط را غنی و پرجاذبه میکند. آنان میتوانند از طریق مشارکت در سیاستگذاری توسعه و اتاقهای فکر و آیندهنگاری به توسعه خردورزی و نوآوریهای اداری و صنعتی کمک
کنند.
۲
در کنار سایر عوامل، مهاجرت نخبگان از کشور علل اقتصادی نیز دارد. از جمله آنها عوامل زیر را میتوان برشمرد:
- سطح نازل تکنولوژی در کشور مبدا.
- پدیده سرریز آموزش (آموزش اضافی).
- عدم تطابق نظام آموزش و نظام اشتغال و بیکاری دانش آموختگان.
- سطح پایین درآمد در مشاغل فکری.
- ضعف امنیت اقتصادی و ریسک سرمایهگذاری در نوآوری.
به هر ترتیب نخبگان میروند و نمیتوان در برابر آنها مانعی ایجاد کرد. تاکنون هیچ سیاست ممانعتی در جهان برای کاهش مهاجرت نخبگان کارگشا نبوده است. یکی از علل اساسی تشدید این پدیده این است که در کشور ما برنامه بلندمدتی برای توسعه منابع انسانی متخصص وجود ندارد. از اینرو کشور زیانهای زیادی را تاکنون متحمل شده است.
پدیدهای که به آن ضایع کردن مغزها (Brain waste) میگوییم. هماکنون ارزش هر دانش آموخته لیسانس ایرانی که دانشگاههای کانادا او را جذب میکنند، توسط مدیران این مراکز یک میلیون دلار برآورد شده است. بیجهت نیست که کشورهایی چون امارات متحده عربی که سنت علمی- آکادمیک نداشتهاند اکنون نسبت به تاسیس شهر دانش (قریهالمعرفه) همت گماشته و تاکنون حدود چهل هزار دانشجو از سراسر جهان را در این مرکز بزرگ گرد آوردهاند. آنها هدف خود را تبدیل امارات به «هاب منطقهای علم و فنآوری» اعلام کردهاند!
۳
یکی از معضلات مهمی که در فرآیند مهاجرت نخبگان رخ میدهد، فروپاشی سرمایه اجتماعی نخبگان است. سرمایه اجتماعی (به قول لوری،۱۹۹۷) مجموع منابعی است که در ذات روابط خانوادگی و در سازمان اجتماعی جامعه وجود دارد.
کُلمن محافل علمی و مطالعاتی را نیز سرمایه اجتماعی میداند. بنابراین فرد نخبهای که اکنون ۳۰ یا ۴۰ سال دارد و پیوندهای متنوعی مبتنی بر مشارکت و اعتماد و شبکهسازی را در محیط محلی تجربه کرده است، در هنگام مهاجرت تمامی این پیوندها را پاره میکند و دوباره باید در محیط خارج از کشور این تجربه دیرین را از نو آغاز کند. در چنین شرایطی سرمایه اجتماعی که هزینه مبادله را کاهش میداد، در دسترس نخبه نیست و میبایست مجددا آن را پرورش دهد. این مساله او را تا مدتها در اقتصاد کشور مقصد در حاشیهنشینی قرار میدهد.
۴
ناگفته نماند که مهاجرت نخبگان آثار مثبت اقتصادی نیز دارد. نخبگان با تحرک بینالمللی خود به بسط تواناییهای تکنولوژیک و سپس انتقال آن به کشور مبدا کمک میکنند. امری که انتقال معکوس تکنولوژی میتوان نام نهاد. پیوندهایی که مهاجران با جامعه جهانی برقرار میکنند و شبکههایی که تشکیل میشود، میتواند در خدمت اقتصاد محلی نیز قرار گیرد. دیاسپورای (به انگلیسی: Diaspora) به پراکندگی، مهاجرت یا آوارگی گروهی از مردم اطلاق میشود که دور از خانه و کاشانه اصلی خویش زندگی میکنند و در دنیا پراکنده شدهاند.)
ایرانیهای مهاجر هم اکنون حدود ۶ میلیون نفر برآورد میشوند و۷۰۰ میلیارد دلار ثروت دارند. حدود ۶۰ درصد این مجموعه تحصیلات دانشگاهی دارند. بنابراین میتوان حتی یک جریان تمدنی را با این انباشت گرانبها پایهگذاری کرد . اما بهشرطها و شروطها! اگر نفت ایران تا ۸۵ سال دیگر تمام شود، این دیاسپورا ذیقیمتتر میشود. نفت که تمام شد نوبت انسان و اندیشه فرا میرسد.
البته بهرهمندی از خدمات نخبگان اعم از دیاسپورا یا نخبگان داخلی مستلزم دو امر است:
نخست عدم اصرار بر گزینه بازگشت و پیاده سازی سیاست چرخش نخبگان و دوم متفاوتپذیری و مدارا.