پنجشنبه ، ۶ / تیر / ۱۳۹۲ - ۰۵:۰۳
کد مقاله : 35
سیرتحول الگوها و نظام­های آموزش عالی و جایگاه آموزش هنر در آنها نسخه چاپی
تأسیس دانشگاه فونیکس در دهۀ هفتاد میلادی (1976 م) در آمریکا سرآغاز تحولی جدید در الگوهای سه گانۀ سنتی بود. حرکت به سمت تجاری شدن آموزش عالی و ظهور پدیده­هایی چون دانشگاه شرکتی، دانشگاه توده­ای، دانشگاه دیجیتال و…. محصول فشارهایی بود که از طرف بازار بر آموزش عالی دیکته می­شد. در این فرآیند دانشگاه نخبه­گرای سنتی که از اصول آکادمیک و منطق صرفاً علمی پیروی می­کرد در حال تحول به سوی الگویی است که موقتاً آن را دانشگاه سبک 2 (Mode 2 University) نام­گذاری کرده­اند.
 

 

غلامرضا ذاکرصالحی

 

مدیر گروه مطالعات تطبیقی ونوآوری

آموزش عالی به دلیل نقش و جایگاه ویژه­اش در ارتقای سرمایه فرهنگی و اجتماعی جوامع و شکل­دهی به اقتصادهای دانش بنیان بیش از گذشته مورد توجه سیاست­گذاران قرار گرفته است. کهن­ترین الگوی آموزش عالی یعنی الگوی ناپلئونی با تأسیس دانشگاه پاریس در سال 1160 میلادی شکل گرفت و با اصلاحات آموزشی ناپلئون بناپارت در قرن هیجدهم توسعه یافت. کار ویژه آموزش عالی در این الگو در تربیت نیروی انسانی متخصص خلاصه می­شد. در الگوی هومبولتی (دانشگاه فرهنگ) که در کشور آلمان رشد و نمو یافته است، دانشگاه به محلی برای جستجو و برکشیدن حقیقت و زندگی کردن با ایده­ها و کانون آزادی علمی تبدیل شد. در این الگو پژوهش همپا با آموزش به عنوان رکن دیگر مأموریت دانشگاه رسمیت یافت.

الگوی سوم، الگوی آکسبریج (آکسفورد- کمبریج) است. در این الگو بر مسئولیت اجتماعی، تهذیب و پرورش منش (Bildong) و سواد فرهنگی و رشد شخصی و تعالی معنوی دانشجویان نیز تأکید شد. در کنار آن مؤلفه­هایی چون بهبود کیفیت، انعطاف­پذیری آموزشها، مهارت حل مسأله و تحقیقات گروهی، عادتهای کاری، نظم و دقّت مورد توجه دانشگاههای انگلیسی قرار گرفت.

تأسیس دانشگاه فونیکس در دهۀ هفتاد میلادی (1976 م) در آمریکا سرآغاز تحولی جدید در الگوهای سه گانۀ سنتی بود. حرکت به سمت تجاری شدن آموزش عالی و ظهور پدیده­هایی چون دانشگاه شرکتی، دانشگاه توده­ای، دانشگاه دیجیتال و…. محصول فشارهایی بود که از طرف بازار بر آموزش عالی دیکته می­شد. در این فرآیند دانشگاه نخبه­گرای سنتی که از اصول آکادمیک و منطق صرفاً علمی پیروی می­کرد در حال تحول به سوی الگویی است که موقتاً آن را دانشگاه سبک 2 (Mode 2 University) نام­گذاری کرده­اند.

هدف مطالعه حاضر آن است که ضمن بیان جامع سیر تحول این چهار الگو، تحولات اخیر را با تأمل بیشتر واکاوی و تأثیر آنها را بر فرآیند آموزش هنر در دانشگاهها بازشناسی کند. این مقاله در پایان می­کوشد جهت­گیریهای اساسی دانشگاههای سنتی و دانشگاههای سبک 2 را در آموزش عالی هنر با یکدیگر مقایسه نماید.

پرسش اساسی این است که در فرآیند تبدیل شدن دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی و ظهور پدیده تکثیر و «هنر در خدمت بازار»، سرنوشت اصالت­های هنری و تجربه­های ناب زیبایی شناسی چه می­شود؟ در شرایطی که معانی و جنبه­های ذهنی هنر و دانش مفهومی برای بازار و صنعت مطلوبیت درجه اول ندارند آیا دانشگاه می­تواند بدون خود آگاهی نسبت به اصالت­ها و ارزش­های خود، سرمایه فرهنگی و هنری خود را یکسره در خدمت منافع بازار قرار دهد و با منطق تجاری بنگاه وارد عرصه شود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code

کد امنیتی *
Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.