چکیده :
از زمان برگزاری کنگره دوم نسوان شرق مساله برابری زنان ومردان درآموزش واشتغال به صورت جدی مطرح بوده است.هدف مقاله حاضراین است که ضمن بازخوانی واقعیتهای مربوط به کم وکیف مشارکت زنان در آموزش عالی ایران درنیم قرن گذشته ،این موضوع را به نحودقیق تر وموشکافانه تر موردارزیابی ونقدقراردهد.روش مطالعه دربخش هایی تاریخی ودربخشهایی”بررسی آماری” با متدتحلیل روند (Trend analysis)می باشد.
یافته ها نشان می دهند که ازمیان سه لایه مشارکت یعنی مشارکت فعالیتی وزمینه ای وبینشی ، سهم زنان عمدتا درنخستین سطح (مشارکت فعالیتی) محدود شده است. دراین روندهرچه به سطح بینشی نزدیکتر می شویم میزان مشارکت براساس شواهد موثق آماری کاهش می یابد.رشد چهل برابری(چهارهزاردرصد رشد) تعداددانشجویان دختر ازسال1357 تاکنون یک جهش حیرت انگیزاست.اما مقایسه این جهش با رشدتعدادزنان عضوهیات علمی،بویژه درمراتب دانشیاری واستادی ،هم چنین سهم ناچیززنان در مدیریتهای دانشگاهی،چهره دیگری ازواقعیت رانشان خواهدداد.کوشش مطالعه حاضراین است برخی ازعدم تعادلها وگسستها رادراین زمینه به استنادآمار بازنمایی وتحلیل نماید.
برای دانلود متن کامل مقاله کیلیک فرمایید