سندی برای جلوگیری ازفرارمغزها
مصاحبه با روزنامه همشهری
چندی پیش در صفحه فرهنگ و آموزش، در سلسله گفت وگوها و یادداشت هایی، سند ملی آموزش و پرورش و اقداماتی را که برای تدوین این سند در شرف انجام است، برای خوانندگان خود تشریح کردیم. پس از چاپ این مطالب، مطلع شدیم که در حوزه آموزش عالی هم برای تدوین برخی از اسناد ملی، فعالیت هایی در حال انجام است که از جمله آنها می توان به اقدامات مرتبط با تدوین سند ملی جذب نخبگان اشاره کرد. برای آشنایی با ویژگی های این سند، گفت وگویی با دکترذاکر صالحی انجام داده ایم که در پی می آوریم. دکتر ذاکر صالحی، عضو هیأت علمی و مدیر گروه مطالعات تطبیقی و نوآوری مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی و مدیر پروژه تدوین سند ملی” تمهید شرایط حفظ و استفاده بهینه از نخبگان” و نویسنده کتاب هایی چون مهاجرت نخبگان، دانشگاه ایرانی و دانشگاه، جامعه و فرهنگ است.
* لطفاً تاریخچه ای از مسئله را که منجر به احساس ضرورت برای تدوین چنین سندی شد، بیان کنید.
– در سطح جهان این مبحث از دهه ۱۹۶۰ و در کشور ما از اواخر دهه ۴۰ شمسی مطرح بوده است. در آبان سال ۱۳۴۹ سمینار «بررسی مسئله فرار مغزها» با شرکت نمایندگانی از کشورهای ایران، ترکیه و پاکستان (پیمان سنتو) در تهران برگزار شد. در این سمینار به این نکته اشاره شده است که موضوع فرار مغزها، مبحث تازه ای نیست و در سطح جهانی، بارها مورد مطالعه قرار گرفته است. در قطعنامه پایانی این سمینار به جذابیت هایی اشاره شد که کشورهای نخبه پذیر مانند آمریکا فراهم می آورند و مغزها را به سوی خود جذب می کنند. در سال ۱۳۵۲ در دانشگاه تهران یک پایان نامه دکتری در مورد بررسی علل مهاجرت پزشکان به خارج از کشور دفاع شده است.
در زمینه استعدادهای درخشان نیز در همین سال ها برنامه هایی توسط آموزش و پرورش در دست اقدام بوده است. در آن مقطع، دیوان سالاری دولتی متکی بر برنامه های پرشتاب شبه مدرنیزاسیون که از بالا هدایت می شد، به دنبال شکل دهی به طبقه متوسطی با تحصیلات دانشگاهی بود تا بتواند دستگاه عریض و طویل دیوان سالاری را اداره کند. در این میان استعدادها و سرآمدان که پا به عرصه فعالیت اجتماعی می گذاشتند، عمدتاً یا روانه غرب شده یا در بخش های غیرمولد و نهادهای روشنفکری و فرهنگی به خدمت مشغول می شدند و متوسط ها نیز جذب بوروکراسی نوپای دولتی می شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایران سه موج مهاجرت نخبگان (مقطع پس از پیروزی، ابتدای دفاع مقدس و سال های ۶۸ به بعد) را شاهدیم.
در دهه ،۷۰ ستاد جذب نخبگان (ایرانیان مقیم خارج از کشور) در وزارت علوم و ستادی به همین نام در وزارت امور خارجه وجود داشته است که فعالیت چشمگیری نداشته اند. در این دوره در آموزش و پرورش نیز سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) را داریم.
در سال ۱۳۷۵ شورای هدایت استعدادهای درخشان در وزارت علوم تأسیس شد تا امور دانشجویان نخبه را رسیدگی و حل و فصل کند. در سال ۱۳۷۸ موضوع مهاجرت نخبگان علمی کشور به خارج از کشور در شورای فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در دستور کار قرار گرفت. جمع بندی جلسات این شورا در هیأت دولت وقت مطرح و موج جدید این پدیده توسط مطبوعات و رسانه های جمعی به سوژه روز تبدیل شد.
همان طور که ملاحظه می کنید این موضوع همیشه در سطح «طرح مسئله» باقی مانده است، به ویژه برای جنبه ایجابی آن- یعنی جذب نخبگان- هیچ گاه شاهد اقدامات همه جانبه و نظام مند از نظر مدیریتی و سیاسی و قانونی نبوده ایم.
بالاخره طی مذاکراتی که در سال ۱۳۸۲ بین وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و سازمان مدیریت و برنامه ریزی داشتیم، قرار شد تدوین سند ملی «تمهید شرایط حفظ و استفاده بهینه از نخبگان» توسط مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی به سرانجام برسد. این سند از جمله اسناد الحاقی برنامه چهارم توسعه است که به لحاظ گستردگی موضوع، به عنوان یک سند فرابخشی تعریف شده است.
همان طور که می دانید، پایه اصلی برنامه چهارم توسعه کشور «توسعه مبتنی بر دانایی» است؛ بنابراین جایگاه این سند برای تحقق شعار اصلی برنامه، روشن است، زیرا نخبگان علمی و فنی، از طرفی نیروهای پیشران در اقتصاد دانایی محور تلقی می شوند و از سوی دیگر در این الگوی توسعه، تقاضا برای نخبگان و خدمات آنان معنا و مفهوم پیدا می کند.
* این اسناد ملی چه نقش و کارکردی در برنامه چهارم توسعه دارند؟
– شاید شما هم شنیده اید که برنامه ریزی جامع در کشورهایی که قبلاً متداول بوده، جواب نداده است. چون امکانات محدود است و نمی توان با منابع محدود، فهرست بلندی از اهداف را در همه بخش های اقتصادی اعم از تولیدی و خدماتی و غیره متحقق کرد.
تخصیص بهینه به ما دیکته می کند که انباشت منابع را برای حل چند مسئله مشخص و پیشرفت قابل توجه و محسوس در آن زمینه ها در افق زمانی یک برنامه داشته باشیم. از اینجا ایده برنامه ریزی هسته ای و هسته های جهت دهنده (Coreplan) شکل گرفت.
هر Coreplan به دنبال رفع یک مانع توسعه یا شتاب بخشیدن به یک عامل توسعه است. این ایده قرار بود مبنای تهیه برنامه چهارم توسعه باشد که با درگذشت زنده یاد دکتر حسین عظیمی، این ایده به صورت کامل پیش نرفت و برنامه چهارم توسعه نیز با شیوه کشکولی تدوین شد؛ یعنی برنامه، شد انعکاسی از مسائل و مشکلات ریز و درشت دستگاه های اجرایی که در یک فرآیند چانه زنی، همه پذیرفتند چتری از دانایی محوری بر آن سایه بیفکند.
پس از تدوین احکام اجرایی برنامه، مقرر شد برای پیگیری هر چند ناقص مقوله هسته های جهت دهنده، تعداد ۲۲ سند ملی تصویب شود که عناوین این اسناد در هیأت دولت تعیین و از ابتدای سال ۱۳۸۲ تدوین آنها توسط کمیته های مختلف آغاز شد. سند فرابخشی جذب نخبگان از جمله اسنادی بود که از نظر ادبیات و آمار هیچ گونه سابقه ای نداشت و از این رو تهیه آن با مشکلات بسیاری مواجه بود. در حقیقت موضوع نخبگان در ایران یک موضوع پیچیده، فرادستگاهی، و غیرساختمند بود. بنده برای تعقیب چنین مسئله مهمی، اعتقاد چندانی به حرکت سندنویسی ندارم. اما مسئله از این حیث واجد اهمیت و اعتنا بود که این بار مجموعه نظام به عنوان ضمانت اجرای مفاد سند به میدان آمده و در نظر دارد شرایط عمومی کشور را برای زیست نخبگان و استفاده بهینه از خدمات آن مساعد کند. ما می بایست به این عزم ملی و اراده سیاسی که شواهدی از آن در جلسات بیان می شد پاسخی کارشناسی می دادیم. خوشبختانه شاهد بودیم که در جلسه ۵/۵/۸۴ هیأت محترم دولت، مفاد اصلی و خلاصه سند که دربردارنده دغدغه و خواست بخش عظیمی از نخبگان علمی است، به تصویب رسید. این گام به سرعت برداشته شد و ما را به ادامه کار امیدوار نمود.
نکته دیگر اینکه میزان تحقق هدف های کمی و کیفی مندرج در این اسناد، در طول برنامه چهارم توسعه، هر سال توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور پایش و رصد می شود.
* پرسش اساسی این سند چیست؟
– این سند، سه مبحث کانونی را در دستور کار خود قرار داد؛ اول، جذب، به کارگیری و توسعه مشارکت نخبگان. مبحث دوم، شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان است و آخرین مبحث کانونی، سند «مهاجرت نخبگان» است. در هر سه این مباحث کانونی، به دنبال ایجاد ظرفیت ها و محیط مناسبی هستیم که بتوانیم از توانایی های نخبگان- چه نخبگان بالفعل و چه استعدادهای درخشان (نخبگان بالقوه)- استفاده کنیم. این سند به دنبال تمهید یک زیست بوم مناسب برای نخبگان است؛ یعنی یک فضای علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و مدیریتی که قدر و منزلت نخبگان را درک کند و خدمات آنها را اثربخش سازد.
* آیا در این سند ملی، چالش های اصلی که پیش روی نخبگان ایرانی قرار دارد بررسی شده است.
– بله، یک فصل از محتوای سند به بررسی روندها و فصل دیگر آن، به چالش ها اختصاص دارد. سعی شده است در این بررسی از موضع نخبگان به مسئله نگاه شود. در نهایت، این موارد به عنوان چالش در پیش نویس سند وارد شد:
– تمایل به خروج بلندمدت از کشور و جریان مهاجرت مغزها چه در سطح نخبگان جوان و بالقوه (مانند برگزیدگان المپیادهای علمی، دانشجویان دارای استعداد درخشان و…) و چه در سطح نخبگان بالفعل.
– وجود موانع مربوط به مراوده فعال و تعامل سازنده با نخبگان ایرانی مقیم خارج از کشور به منظور بهره گیری از توانایی های آنها در جهت توسعه همه جانبه کشور و ارتقای مادی و معنوی جامعه ایرانی.
– ضعف برنامه های توسعه منابع انسانی به عنوان پیش شرط و پایه توسعه همه جانبه.
– مخاطرات مربوط به احساس بیگانگی در نخبگان و افزایش حاشیه گزینی، انزوا، سرخوردگی و روانشناسی قهر یا رفتار اپوزیسیونی در میان آنها.
– مخاطرات مربوط به شکاف میان دولت و نخبگان بیرون از آن و نگرانی از انسداد راه های گفت وگو، تعامل و حل مسئله.
– وجود شکاف اعتماد بین نخبگان، جامعه و حکومت و انزوای نخبگان در صورت ادامه وضع موجود و امکان گسترده ترشدن آن در میان مدت .
– وجود تنگناها و محدودیت ها برای ارتقای کیفیت دانشگاه و آموزش عالی به عنوان پشتوانه توسعه دانایی محور(با توجه به نقش ویژه نخبگان علمی در آن).
– پایین بودن سهم کشور در تولیدات علم و فناوری.
– حرکت پرشتاب جهانی در زمینه اقتصاد و مدیریت دانش و فناوری اطلاعات و ضرورت همراهی کشور با این تحولات.
– چالش های کیفیت و استاندارد در صنعت کشور و نقش نخبگان علمی و تخصصی در فعالیت های تحقیق و توسعه و نوآوری در آن.
– چالش های نظام مدیریتی کشور از حیث شایسته گرایی و کارآمدی و افت شاخص های پایه ای در آن.
– موکول شدن توسعه دانایی محور به زمینه های مساعد خلاقیت، اکتشاف، ابتکار و توسعه سیستم ملی نوآوری.
– آسیب های ناشی از خروج متخصصان از کشور برای همراهی با بازارهای پررقابت جهانی و مبادلات تعیین کننده آن برای بقا و توسعه.
– موانع موجود بر سر راه بهره وری از متخصصان و مشاغل فکری در تولید ارزش افزوده به ویژه در اقتصاد دانش.
– افزایش شکاف موجود کشور با کشورهای در حال توسعه منطقه ای و جهانی در فرآیند توسعه همه جانبه و پایدار.
– نامساعد بودن ساختار اقتصادی کشور برای تحقق اقتصاد مبتنی بر دانش.
– مخاطرات مربوط به تبدیل فرصت های بالقوه موجود در فرآیندهای جهانی شدن به تهدیدهای بالفعل و عدم بهره وری لازم از نخبگان برای استفاده از فرصت ها.
– مخاطرات مربوط به هویت ملی، خودباوری فرهنگی و همبستگی اجتماعی به ویژه در میان جوانان و گسترش تهدیدافزای یأس و سرخوردگی آنان.
* اصولاً آیا تعریف خاصی از نخبگان داشته اید؟ به عبارت دیگر حیطه ذی نفعان این سند معین شده است؟
– در این سند، منظور از نخبه، زن یا مرد ایرانی داخل یا خارج از کشور است که با اتکا به استعدادها و خلاقیت ها و یادگیری شخصی به مرتبه بالایی از دانش، هنر، تخصص، پدیدآورندگی، نوآوری و کارآفرینی نائل آمده و قادر است در تغییر و توسعه جامعه ایرانی نقش مؤثر ایفا کند.
در ادامه این بخش، برای اینکه حیطه و قلمرو مخاطبان سند شفاف تر شود «گروه های هدف» با ذکر مصادیق آن آمده است. گروه های هدف در این سند عبارتند از طیف هایی از جامعه ایرانی که کانون تجمع نخبگان بوده و احتمال حضور نخبگان در این طیف ها بیشتر است؛ مانند استادان دانشگاه، پژوهشگران، مدیران بخش های مختلف خدماتی، صنعتی و تولیدی، اعضای انجمن های علمی و فرهنگستان ها، صنعت گران و کارآفرینان، پزشکان، هنرمندان، نویسندگان، دانش آموزان و دانشجویان دارای استعداد درخشان.
* برای تهیه سند ملی نخبگان از چه متدولوژی استفاده کرده اید و چه نوع مطالعاتی انجام داده اید؟
– اطلاع دارید که برای تدوین سند، بیش از چهار ماه وقت در اختیار کمیته قرار داده نشده بود. به این دلیل تمرکز اصلی ما استفاده از تحقیقاتی بود که قبلاً در کشور انجام شده بود؛ یعنی فراتحلیل Meta-Analysis مطالعات انجام شده. در کنار آن مطالعات اسنادی مستقلی هم داشتیم. همکاران پرتوان و پرانگیزه ما توانستند در مدتی کوتاه، تعداد ۳۶ گزارش علمی و تخصصی را تهیه کنند. این گزارش ها در جلسات کارشناسی، در معرض بحث و تبادل نظر قرار می گرفت. روش دیگر ما که در جلسات دنبال می شد، نیل به اجماع کارشناسی بود. در تدوین نهایی سند نیز از روش برنامه ریزی استراتژیک از جمله تحلیل Swot استفاده کردیم.
* چه دیدگاه ها و جهت گیری های اصلی در سند دنبال شده است؟
– دیدگاه غالب در محتوای مطالب، تمهید شرایط اجتماعی و فنی است که یک فرد نخبه بتواند در آن شرایط با علاقه و انگیزه کار کند. از این مجموعه شرایط به زیست بوم بهینه تعبیر می کنیم. بخش عمده جهت گیری سند، ناظر به توسعه زیرساخت های فرهنگی، علمی، فنی، مدیریتی و حقوقی و سیاسی است. به اعتقاد ما اگر این زیرساخت ها فراهم شود و این زیست بوم شکل بگیرد، جذب نخبگان تحصیل حاصل است.
این سند تلاش کرده است ایده «چرخش نخبگان» را به عنوان آلترناتیوی برای مهاجرت نخبگان، عملیاتی کند، لذا یک برنامه مستقل از مجموعه برنامه های اجرایی سند به توسعه همکاری ها و مراودات بین المللی اختصاص پیدا کرده است.
مقوله تحول اداری و معکوس کردن سیادت نظام اداری بر نظام علمی کشور و استقلال مراکز علمی نیز مورد توجه ویژه قرار گرفته است؛ از این که بوروکراسی ناقص و آشفته و ناکارآمد ما منزلت نخبگان را پایمال می کند.
در نهایت هفت سیاست مندرج در این سند به ترتیب عبارتند از:
– توسعه زیرساخت ها و ظرفیت های علمی و فنی و سرمایه گذاری ویژه در زمینه علوم و تحقیقات برای جلب همکاری و فعالیت نخبگان.
– ایجاد محیط مناسب اجتماعی و فرهنگی برای بهره برداری بهینه از نخبگان و افزایش اعتماد بین نخبگان، جامعه و حکومت.
– حمایت مالی و اقتصادی از نخبگان علمی و فنی و کارآفرینان.
– ارتقای امنیت اجتماعی و ایجاد محیط حقوقی مناسب.
– ارتقای ظرفیت های اداری و مدیریتی و توسعه ساختارها.
– توسعه نظام های شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان.
– توسعه همکاری های بین المللی و زمینه سازی برای تبدیل پدیده مهاجرت مغزها به روند سازنده گردش مغزها
* در نهایت به نظر شما خروجی مشخص سند ملی و فرابخشی جذب نخبگان چه خواهد بود؟